نارملا

از زندگی اموختم 

هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست 

از ادم ها بت نسازم

اگر ب من حسادت میکنن حتما از اونها برترم

اموختم خنده بعضی ها از گریشون غمناک تره 

تلافی کردن از انرژی خودم میکاهد 

کم اوردن قسمتی از زندگیست

هرچه میخواهد دل تنگت ساکت

ک کسی درک نخواهد کرد ک  

گاهی وقتهاهیچ واژه ای آرامت نمیکند

ب بودن ها دیر عادت کنم ب نبودن ها زود چرا ک ادم ها نبودن را بهتر بلدند

گاهی از زیاد نزدیک شدن فراموش میشی

گاهی یک کلمه پتک وتمام وجود من از شیشه

تا با کفش کسی راه نرفتم راه رفتنش رو قضاوت نکنم

گاهی برای بودن باید محو شد

دوست خوب پادشاه بی تاج و تختیست ک ب دل حکومت میکند

از کم بودن نترسم اگه کم باشم ولم میکنن ولی اگه زیاد باشم حیفم میکنن

فیتیله احساسات پایین بالا باشه ادما هوا ورشون میداره

برای شناختن ادم ها یک بار خلاف میلشون عمل کنم

...