بلدے...
مرا همینطور ڪہ هستم...
دوست بدارے ...؟
همینقدر آتیش پارھ و جیغ جیغو...
همینقدر شیطان...
همینقدر گستاخ و حاضر جواب...
بلدے...
همین من را دوست بدارے...؟
بدون اینڪه بخواهے تغییرش بدهے...
همین منہ فرفرے گاهے شلختہ را...
همین دخترے ڪہ گاهے ریملش زیر چشمش میریزد...
گاهیےموهایش پریشان میشود...
گاهے قلدر میشود...
و یادش میرود دختر است...
اصلا بگو ببینم...
میشود دوستش داشت...
این "منِ"دیوانـہ را...
ڪہ گاهےصداے خندھ اش گوش فلڪ را ڪر میڪند...
بلدے...
وقتے بلند مے خندد...
پا بہ پایش بخندے...؟
ونگویے "ھیس زشتــہ"...؟
بلدے...
ڪل شہر را پا بہ پایش قدم بزنے...
و نگویے "خستہ شدم"...
بلدے...
بلدے دوست داشتن را اصلاً...؟
بلدے وقتہایے ڪہ گریہ مےڪند چطور بغلش کنے...؟
یا یڪہو...
وسط ھیاھوے جـمـعیـت...
روسرےاش را ڪنار بزنے...
و در گوشش بگویے...
..."دوســـتت دارمـــ"...؟
بلدے...
مـن را همینطور کہ ھستم دوست داشتـہ باشے ڪہ من عاشق این مردانگے تــو خواہم شد...
...
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2